سلام به همه دوستایی که همیشه همراه منو پری هستن مثل یه عالمه خواهر و برادر و میشینن و می خونن چیزایی که بین منو پری میگذره
میخوام یه خاطره براتون بگه که این اتفاق منو دگر گون کرد به طوری که تونست اشک منو در بیاره منی که انقدر مغرور هستم که اشکمو کسی ندیده اره پری خانم که قراره بعده ها این وبلاگ منو بخونی تو تونستی با نوشتت اشک منو در بیاری
راستش چند وقت بود من حسابی به هم ریخته بودم دلمم نمی خواست مشکلمو به کسی بگم مخصوصا پری ولی خوب نا خواسته روی رفتارم اثر گذاشته بود ولی خود خدا شاهده که ذره ای از دوست داشتنم نسبت به پری کم نشده بود
از اون ور داستان پری فکر میکرد پای یه نفر دیگه وسطه و من دیگه دوسش ندارم
روزها همین جوری میگذشت پشت سر هم تا اینکه یه روز که اومده بودم وبلاگمو اپ کنم یه سرم رفتم به وبلاگ پری
متوجه شدم که پری اپ جدید گذاشته همین طور که میخوندم دنیا هم دور سرم می چرخید
و اون نوشته چی بود که اینقدر منو دیوونه کرد!!!!!!!!!!!!!!!!!! خودتون بخونید
.............................................................................................................................................................................................
************************************************************************************************************
دیشب یاد نگاه بیتفاوت تو موقع خداحافظی افتادم،
از تفاوت فاحش افکار بین خودم و خودت احساس بدی بهم دست داد.
فکر نمیکردم دوستی ما هم یه روزی روبه زوال بره
هرچند که بازار گله و شکایت تو این روزها خوب داغ شده و تا لب از لب باز میکنم، سیل حرف که به طرفم روونه میشه.
وقتی بهار آهنگ هماتاقی رو برام گذاشته بود،
انگار کسی داشت تمام حرفهای دلم رو بیرون میکشید،
انقدر احساس مغلوب بودن برام سخت بود که حتی فکرش هم اشک رو توی چشمام جمع میکرد،
ولی خوب از اون جایی که من خیلی به خودم مطمئنم، بغضم رو فوری می خوردم و بعد از یه چند دقیقه ای دوباره همون آش و همون کاسه.
اگه آدم ها از قبل می دونستند که با انتخاب هاشون چقدر قراره که حقیر و خورد بشن، بازم دلشون می خواست که اون انتخاب رو داشته باشن؟؟؟!!!
جالب تر از همه وقتی بود که بهم گفتی بازیگر خوبی نیستی......نمی دونم چرا؟؟
ولی دلم خواست که باهات یه مقابله به مثل اساسی کنم،
عین خودت.
فکر کنم توی طالعت یه چند وقتی اوضاع قمر در عقرب باشه،
پیشنهادم اینه که شدیداً حواست به حرکاتت باشه..
کما اینکه می دونم خیلی وقته
من رو،
وبلاگم رو و شعرهامو ترک کردی،
ولی خوب خدای منم بزرگه..
اگه یه روزی یه جایی وقتی منو دیدی و جواب سلامی ازم نشنیدی ناراحت شدنت کاملاً بی معنیه،
چون هر عملی یه عکسالعملی داره،
وقتی بهت گفتم ازت بدم میاد از ته دل گفتم،
کاش اون لحظه حرفم رو جدی گرفته بودی
برای تو، خودم، (اون) و بقیه متاسفم که خیلی وقت سرکاریم و خودمون و میزنیم به بیراهه...
فعلاً علی علی!!!!
دیدین پری برام چی نوشته بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ولی پری از دل من خبر نداشت.
راستی تو نوشته پری یه قسمتی هست که نوشته(برای تو، خودم، (اون) و بقیه متاسفم )منظورش از اون راضیه بود کسی که قبل پری بود و حالا دیگه اونو نداشتم و رفته بود........... ولی ناراحتی من اصلا ربطی به راضیه نداشت .. من توی اون موقع داشتم از بانک پول میگرفتم بانک هم میگفت موجودی نداریم منم بده کار بودم داشتم دیوونه میشدم نمی تونستم به پری هم بگم مشکلم چیه از بد شانسیه منم اون فکر دیگه ای کرده بود
خلاصه این مطلب رو که تو وبلاگش دیدم انقدر قاطی کرده بودم که دیگه بدون یه لحظه فکر تلفن رو ورداشتم زنگ زدم دانشگاه
بوق....
بوق...
بوق...
-دانشگاه..... بفرمایید
سلام وصل کنید 282 لطفا
-بله چند لحظه
.................
پری- بله بفرمایید
پری این چیه تو وبلاگت نوشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پری-سلام عزیزم
سلام بی سلام . اینو جدی دارم میگم دیگه نمیخام ببینمت
پری- اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
بسه دیگه هر چی کشیدیم دیگه نمیخوام به خاطر من و به خاطر حسادت زنانه و بی موردت اذیت بشی
پری- علی جون گوش کن تو داری اشتباه میکنی اون مطلب مال الان نیست
پس چرا هنوز تو وبلاگته؟
پری-قربونت برم ورش میدارم
می خوام ورش نداری
خدا حافظ...
پری- علی صبر کن علی تورو خدااااااااااااااااااااااااااااااااا
---------------------------
خب بچه ها امید وارم این اپ جدیدو بخونین من منتظر نظراتتون هستم
این داستان ادامه داره هر وقت که همتون امدید و نظرتونو گفتید ادامه این داستانو میزارم
......................................................................................................................................................................
***********************************************************************************************
رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم
چه دنیای روبه زوالی دارم
مجنونم و دلزده از لیلیها
خیلی دلم گرفته از خیلیها
نمونده از جوونیهام نشونی
پیر شدم، پیر تو ای جوونی
تنهای بی سنگ صبور
خونهی سرد و سوت و کور
توی شبهات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگرچه هیچ کس نیومد
سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیار و مرد باش
اگر بیای همونجوری که بودی
کم میارن حسودا از حسودی
صدای سازم همه جا پرشده
هرکی شنیده از خودش بیخوده
اما خودم پرشدم از گلایه
هیچی ازم نمونده جز یه سایه
سایهای که خالی از عشق و امید
همیشه محتاج به نور خورشید
*************************************************************************************
پایان قسمت اول
سلام به همه دوستانی که از وقتی این وبلاگو ساختم مو تحمل کردن و تنها نزاشتن این واسه من خیلی ارزش داره و دلم میخواد واسه تک تکتون تلافی کنم
میخوام تو چند روز اینده اپ کنم وبلاگو و دوست دارم تا اپ بعدی تعداد نظرات شعر پایین خیلی بیشتر بشه و پریو بیشتر خوشحالش کنم و میدونم که شما دوستای گلم کمکم میکنید . راستی به خاطر بارندگی دانشگاه هم تعطیله یه هفته من پریو ندیدم خیلی دلم براش تنگ شده راستی ادرس وبلاگ پریو میزارم بهش سر بزنید و نظر بدین ولی خواهشن در مورد این وبلاگ چیزی بهش نگیناااااااااااااااااااااااااااااااا مرسی
toolesagetam.blogfa.com
خدا نگهدارتوم منتظرتونم.
............
من باید زودتر از اینها با تو اشنا میشدم
داشتم عینهو خدا حسابی تنها میشدم
دل من .
وسعت تو
اخ که چقدر بچه بودم
زودتر از اینا باید به فکر دریا میشدم
همه فهمیده بودن ولی به خاطر چشات
اگه میخواستی برات دوباره رسوا میشدم
مشق تنهایه دیروزو خودم خط میزدم
اگه من با خبر از لذت فردا میشدم
منو تو ماله همیم زورکی نیست جدا شدن
نبیاد یه عمر گیج یه معما میشدم
گل من یادش بخیر
با همه گرفتگیم
هردفه میدیدمت مثل خودت وا میشدم
اره تنهای و غربت واسه اونایه دیگست
.......................................
من باید زودتر از اینها با تو اشنا میشدم